نشست سوم دوحه، که قرار است در تاریخ ۳۰ جون برگزار شود، یکی از مهمترین گردهماییهای بینالمللی در مورد آینده افغانستان است. اما این نشست با یک غیبت قابل توجه همراه است: زنان.
حذف نمایندگان زنان و جامعه مدنی از این رویداد مهم، نگرانیهای جدی را در مورد آینده حقوق زنان در افغانستان و تعهد جامعه جهانی به حمایت از آنها برانگیخته است.
این تصمیم در حالی گرفته شده که طی سه سال گذشته، نقض گسترده حقوق زنان در افغانستان به خوبی مستند شده است. با این حال، به نظر میرسد منافع سیاسی و راهبردی کشورها و سازمانهای بینالمللی، بر تعهدات اعلام شده آنها در حمایت از حقوق زنان سایه افکنده است. بدون شک زنان افغانستان خود را درگیر یک بازی خطرناک با جامعه بینالمللی و کشورهای همسو با طالبان میبینند. در حقیقت، زنان که مظلومترین قشر حال حاضر در کشور هستند، قربانی سیاست تعامل با طالبان شدند.
حذف زنان از این نشست، نه تنها نشاندهنده چالشهای پیچیده در مذاکره با طالبان است، بلکه همچنین منعکسکننده واقعیتهای تلخ سیاست بینالملل و اولویتبندی منافع کشورها است. این وضعیت، سوالات مهمی را در مورد آینده حقوق زنان در کشور ما و نقش جامعه بینالمللی در حمایت از آنها مطرح میکند.
چرا زنان حذف شدند؟
منابع کشورها، منطقه و سازمانهای بینالمللی
منافع کشورها و سازمانهای بینالمللی در رابطه با افغانستان پیچیده و چند وجهی است. با وجود اینکه این بازیگران اغلب از حقوق زنان و برابری جنسیتی حمایت میکنند، در عمل اولویتهای دیگری را در صدر قرار میدهند و همه چیز در حمایت از زنان روی کاغذ است. این تناقض بین گفتار و عمل، به ویژه در مورد افغانستان، بسیار برجسته است.
کنترل مهاجرت یکی از مهمترین دغدغههای کشورهای غربی است. افغانستان به عنوان یکی از اصلیترین منابع صدور پناهجو در جهان شناخته میشود. کشورهای اروپایی و امریکا تمایل دارند جریان مهاجرت از افغانستان را کنترل کنند. این امر میتواند آنها را به سمت مذاکره و همکاری با طالبان، حتی به قیمت نادیده گرفتن حقوق زنان سوق دهد. در حالی که کشورهای غربی تمرکز خود را به حقوق زنان در افغانستان معطوف کردهاند، کشورهای منطقه بیشتر بر همه شمول بودن حکومت جاری در کشور تاکید دارند و توجه آنها به حقوق زنان کمتر است. این امر باعث شده که سازمان ملل تصمیم حذف زنان از نشست سوم دوحه را به نفع افغانستان ببیند.
ثبات منطقهای نیز یک اولویت کلیدی است. افغانستان بیثبات میتواند تهدیدی برای امنیت منطقه و حتی جهان باشد. کشورهای همسایه مانند پاکستان، ایران و کشورهای آسیای مرکزی، همچنین قدرتهای بزرگ مانند چین و روسیه، خواهان یک افغانستان با ثبات هستند، حتی اگر این ثبات تحت حاکمیت طالبان باشد. به نظر میرسد که کشورهای منطقه و کشورهای غربی در دو جبهه مختلف با سازمان ملل صحبت کرده و به این نتیجه رسیدهاند که کشاندن طالبان به میز مذاکره برای رسیدن افغانستان به ثبات، اولویت بالاتری در مقایسه با قرار داشتن حقوق زنان در اجندای نشست سوم دوحه دارد.
به عبارت دیگر، مذاکره با طالبان به عنوان یک ضرورت راهبردی دیده میشود. جامعه بینالمللی به این نتیجه رسیده که بدون مشارکت طالبان، دستیابی به صلح پایدار غیرممکن است، چرا که طالبان بدون شک بخشی از واقعیت جاری در کشور هستند. این ضرورت به مصالحه با طالبان ختم شده، حتی اگر به معنای کوتاه آمدن در برخی مسائل حقوق بشری از جمله زنان باشد.
علاوه بر این، منافع اقتصادی نیز نقش مهمی ایفا میکند. افغانستان دارای منابع طبیعی قابل توجهی است و میتواند مسیر مهمی برای پروژههای زیربنایی منطقهای باشد. کشورهایی که به دنبال بهرهبرداری از این فرصتها هستند، تمایل کمتری به فشار بر طالبان در مورد حقوق زنان دارند.
احتمال رویکرد گام به گام سازمان ملل
سازمان ملل در موقعیت دشواری قرار دارد و باید بین حفظ اصول خود و عملگرایی سیاسی تعادل برقرار کند. حذف زنان از نشست دوحه میتواند نشاندهنده این باشد که سازمان ملل ترجیح داده طالبان را به میز مذاکره بکشاند، حتی اگر به قیمت نادیده گرفتن موقت حقوق زنان باشد.
طالبان از موضع قدرت وارد مذاکرات شدهاند. آنها کنترل عملی افغانستان را در دست دارند و میدانند که جامعه بینالمللی برای حل مسائل مربوط به کشور، ناگزیر است تعامل کند. بر این اساس، طالبان پیششرطهایی را برای شرکت در نشست دوحه مطرح کردهاند. یکی از مهمترین این پیششرطها، به رسمیت شناخته شدن به عنوان تنها نماینده مشروع افغانستان و کسب کرسی در سازمان ملل بوده است.
این خواسته طالبان با اصول دموکراتیک و حقوق بشر که جامعه بینالمللی مدعی حمایت از آنهاست، در تضاد آشکار قرار دارد. با این حال، برگزارکنندگان نشست دوحه، به این نتیجه رسیدهاند که بدون حضور طالبان، مذاکره و تصمیمگیری پیرامون آینده افغانستان بینتیجه خواهد بود. در نتیجه، تصمیم گرفتهاند با حذف نمایندگان زنان و جامعه مدنی، به نوعی با خواسته طالبان مصالحه کنند.
از سوی دیگر، رویکرد سازمان ملل در این زمینه را میتوان به عنوان یک راهبرد «گام به گام» تفسیر کرد. سازمان ملل، به عنوان یک نهاد بینالمللی که وظیفه حفظ صلح و امنیت جهانی را بر عهده دارد، با چالش بزرگی در افغانستان روبروست. از یک سو، این سازمان متعهد به حمایت از حقوق بشر و برابری جنسیتی است و از سوی دیگر، باید با واقعیتهای سیاسی موجود در کشور ما نیز کنار بیاید.
در این شرایط، سازمان ملل تصمیم گرفته ابتدا طالبان را به میز مذاکره بکشاند، حتی اگر این به معنای پذیرش برخی از خواستههای آنها باشد. هدف از این رویکرد میتواند ایجاد یک کانال ارتباطی و اعتمادسازی اولیه با طالبان باشد. در مراحل بعدی، پس از اینکه طالبان در روند مذاکرات درگیر شدند، سازمان ملل تلاش میکند تا مسائل مربوط به حقوق زنان و سایر موضوعات حقوق بشری را به تدریج وارد مذاکرات کند.
همانطور که اوتونبایوا در نشست شورای امنیت در روز جمعه، یک سرطان توضیح داد، طالبان کسانی هستند که از کوه پایین آمده اند و اینکه همانند دیگر کشورهای مدرن و پیشرفته با این گروه برخورد شود ممکن نیست. از این رو سازمان ملل مجبور است که آهسته آهسته گام بردارد و در این نشست حداقل گروه طالبان را به پشت میز بکشاند و فرصت حضور زنان در نشستهای بعدی را فراهم کند.
این راهبرد اگرچه ممکن است در کوتاه مدت عقبنشینی از اصول بنیادین سازمان ملل به نظر برسد، اما میتواند در بلندمدت راه را برای گفتگوهای سازندهتر و احتمالا تغییرات تدریجی در رویکرد طالبان هموار کند. با این حال، این رویکرد خطراتی نیز دارد. ممکن است طالبان این عقبنشینی را به عنوان ضعف تفسیر کنند و در آینده خواستههای بیشتری مطرح کنند. همچنین، این رویکرد میتواند اعتماد زنان افغانستان و فعالان حقوق بشر به جامعه بینالمللی را تضعیف کند.
به طور خلاصه، زنان افغانستان تنها بازندگان سیاست جامعه جهانی با طالبان هستند، در حالی که خود هیچ نقشی در این بازی ندارند. طی سه سال گذشته، صدای زنان افغانستان هیچگاه شنیده نشده و یا حداقل، کشورهای مختلف تصمیم گرفتهاند خود را به نشنیدن صدای زنان بزنند تا راهی برای خارج کردن افغانستان از پیچیدهترین بن بست سیاسی و ملی در جهان پیدا کنند.